Переглядів 4,879
در این جلسه تلاش می کنم زوایای پنهان وجود آدمی را با تمرکز بر بحث های روان شناسی و عصب شناسی شناختی بررسی کنم. به باور من، مطالعات روان شناسانه و عصب شناسانه از سه «زندان» برای ما آدمیان حکایت می کنند. زندان اول، زندان «تعصبات پنهان» ماست و اینکه زیست ما آدمیان مطابق با برخی باورهای ناخودآگاه ماست. این باورهای ناخودآگاه رفته رفته بدل به تعصباتی (مثل نژادپرستی) می شود که حتی با خطا دانستن آنها به سادگی از وجود آدمی رخ بر نمی بندد.
زندان دوم، زندان «عواطف» است. در این جلسه از شان عواطف در وجود آدمی سخن می رود و اینکه در تقابل دانستن عقل (دلیل) و عاطفه خطاست. مطالعات عصب شناسانه نشان می دهد دو وضعیت عقلانی و عاطفی ما چنان به هم گره خورده اند که ما حتی بدون عواطف و احساسات نمی توانیم عقلانیت خودمان را به کار گیریم. ما در زندان عواطف زندگی می کنیم و مفر و مخلصی وجود ندارد. با این حال، همین عواطف بسیاری از داوری های ما را گل آلود می کند و باید محدود و اصلاح شود. عواطف همچنین به ما کمک می کند که در انتخاب و تصمیم گیری های روزمره سریع تر عمل کنیم. اگر وجود ما عقلانیت محض بود بسیاری از هزینه-فایده های ما شاید تا ابد به طول می انجامید!
زندان آخر «بدنمندی» ماست. ذهن و ذهنیت ما آدمیان را نمی توان جدا از بدن و جسم آدمیان دانست. ما آدمیان اگر بدن و جسم دیگری داشتیم، ذهن و ذهنیت دیگری می داشتیم. ذهن بدنمند ما باورهای ما نسبت به دنیای پیرامون را محدود می کند. راست دست ها لزوما مثل چپ دست ها نمی اندیشند. گویی ما در ابدان خودمان نیز اسیر شده ایم.
شناخت این سه زندان مقدمه شناخت احوال اگزیستانسیال ماست. ما تا ندانیم با چه روان، مغز و ذهنی زندگی می کنیم، نمی توانیم بفهمیم بسیاری از اضطراب ها، دلهره ها، ترس ها و اعوجاجات روانی ما از کجا آمده است.
دوستان عزیز، لطفا برای حمایت از ما، سابسکرایب کنید